جدایی

کاش که عشق دیروز هنوز میون ما بود واسه من توی قلبت هنوز یه ذره جا می‌خوای تنهام

بذاری با این دل دیوونه می‌گی سیری از من با صد هزار بهونه

من دوست دارم عاشقتم اینجوری آزارم نده جواب رد به این قلب گرفتارم نده

نگو تمومه عمر آشنایی نگو رسیده لحظه‌ی جدایی قسم به اون خدایی که می‌پرستی         

 دار و ندار این زن فقط تو هستی

دوستدار شما

سولماز

به نام او

دیدار کسانی که دوستشان داریم همیشه شادی آور است حتی در خواب
 
آرزو دارم لحظه ای با تو باشم در کنار تو در امواج دریت روم تا آزاد شوم تا معنی آزادگی را

بفهمم من همان کودک افسانهایت هستم همان که در موج دریا ها رها شده تنهای تنها

بی‌کس و غریب آرزوها داشتم در خیال خود با تو  زندگی می‌کردم با تو تنها تک سوار عاشق
 
آرزوها داشتم 

آرزوها
 
موفق باشید

سلام دوباره

سلام به دوستهای گلم
و ممنون ا زهیچکس عزیز که کامنت های بی موردی که یکی از دوستان گذاشته بود در نبود من پاک کرده
 دوستان ببخشید که نتونستم مطلب بنویسم آخه گفتم که چند وقته خیلی در گیرم به هر حال دوستتون دارم
مواظب خوتون باشید