شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه
شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه
مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی
از غصه این درد ندانم چه کنم یا هست پناهی و ندانم چه کنم؟
وز دل بیمارم هر دم تا ز سحر ز شوق روی بی تابت چه کنم؟
چشم من شرم باد ، ز تو نظری با دل عشاق خویش ز دوریت چه کنم ؟
گرچه وصال آغازگر رویای ما بود با مرگت زین سر آغاز چه کنم ؟
چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگی های این روزها را با کسی تقسیم می کردم ، و یا کسی بود برای گوش دادن و درد دل کردن ، بماند که آنقدر فاصله زیاد شده که هرچه فریاد می زنم گویا صدایم را نه تو می شنوی و نه هیچ کس دیگر !!!!
کاش همین قدی می موندم