سلام دوستها ی گلم
امروز یه شعر قشنگ خوندم از یه قسمتش خوشم اومد که براتون می نویسم :
می سپارمت به باران که عطر خنکش پنجشنبه شب بارید و تو اسمش را گذاشتی اتفاق
آشنایی می سپارمت به آن دو ستاره که دیگر مال ما نیست و به تمام زیباها
سرنوشت را نمی شود از سر نوشت زیبا
خداحافظ
سلام خاله
از اینکه اینقدر بهم لطف داری و همیشه جواب کامنت هام رو میدی ، از عرض ازل تا طول ابد ممنونتم .
در زیبایی این شعر شکی نیست ، اما ... به نظر من احتیاجی به از سرنوشتنِ سرنوشت نیست ، زیرا سرنوشت چیزی نیست جز بازتاب اعمال امروزمون . سرنوشت رو باید ایجاد کرد ، تقدیر رو باید به دست خودمون رقم بزنیم و در نهایت ، زندگی رو باید با تمام تلخی ها و شیرینی هاش ، بپذیریم ... همین
یا حق
سلام داداشی گلم
قابل شما رو نداره
در ضمن منم با حرف شما موافقم نیازی به از سرنوشتن سرنوشت نیست
سلام دوست عزیزم:
از اینکه به من سر زدید ممنونم٬ بازم بیاید!
نوشتتون هم زیبا بود٬ بازم میام...
همواره موفق باشید گلم!
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
salam aziz mamnon ke be man sar zadi omidvaram hamishe movafagh bashi
سلام . خوب هستین انشالله .
میشه باور کرد... داشتنت را
میشه باور کرد...با تو بودن را
میشه از تو گفت ...برای تو نوشت
میشه با واژه واژه حر فهات... یه عمر دلباختگی کرد
میشه با حسرت بودن تو ...یه عمر دیوانگی کرد
میشه با تصویرت ...همسایگی کرد
میشه عقربه های ساعت را با نفس های تو شمرد
میشه یه عمر منتظر مسافر جاده بود
تقدیم به دوست عزیز . سولماز خانوم
سلام دوست خوب. منتظر آپدیت شدن وبلاگ قشنگت هستم . من آپم . سر بزن.
سلام دوست عزیز
شعرت قشنگ بود
ممنون
موفق باشی
سلام امیدوارم خوب باشی وبلاگ جالبی داری اگه وقت کردی یه سری هم به ما بزن
چقدر قشنگ!
سلام واقعا قشنگ بود در ضمن می خواستم بگم اگه از ساناز خبری داری حتما بهم بگو تو رو خدا ازت ممنونم موفق باشی
ممنون عسلم خیلی دوست دارم